در خبرها امده بود که در یکی از شهرهای کشورمان صورت کودکی در اثر برخردی شکافی بر میدارد که او را به بیمارستان دولتی شهرمیبرند که پزشک کشیک نیاز به بخیه را تشخیص میدهد و مشغول بخیه کردن زخم صورت طفل میشود. همزمان پرستاری نیزبه مادر طفل میگوید که فلان مقداررا به صندق بیمارستان بپردازد و رسید انرا بیاورد، که مادر میگوید خانواده ما پولی برای این کارها ندارد. ما بزحمت یک نان بخور و نمیری داریم. در برابر این اعتراض و گفتگوکار بدینجا میکشد که دکتر دستور میدهد بخیه تازه زده شده را به شوند نداشتن پول بردارند!
فردای ان روزخبردر روزنامه ها و شهرها پخش میشود وهمه از تعجب دهانشان باز میماند! مگر میشود پزشکی این اندازه از اخلاق پزشکی دور باشد؟ مگرمیشود فردی در کسوت پزشکی انسان نباشد و اخلاق انسانی نداشته باشد؟ مگر او از نداری و وضع اقتصاد عمومی بی خبر است؟ مگر خودش اگرتنها در این بیمارستان کار میکند بیش از یک حقوق ناکافی پزشکی در اخر ماه چیز دیگری دریافت میکند؟ و ایا این حقوق کفاف هزینه های خودش را میدهد؟ همه بدین معنی است که خود نیز گرفتارهمین بی پولی ونداری در خرید های دیگر است و باید بداند که میشود این مادرنیز بی پول باشد. تازه کار او پزشکی است و در اینجا بخیه زدن با اوست نه داشتن ونداشتن پول بیمار وهمراهانش. دریافت پول سهم امورحسابداری بیمارستان است که دنبال ان باشد. تازه مگرچیزی از این پول به حساب دکترمیرود؟
اخلاق پزشکی اولین لباسی است که یک پزشک پیش ازپوشیدن روپوش سفید باید داشته باشد تا وارد کلنیک شخصی یا جمعی شود. در گذشته این کشور، جایگاه قاضی، معلم و پزشک روحانی بود و مورد احترام جامعه. اما امروز این عنوان جمعا از انها رخت بر بسته است . نه به شوند بدی و خلافکاری همه افراد بلکه با این برهان که درصدی از آنها در میان کل مجموعه هر یک از این سه گروه خلافکارند. تردیدی نباید داشت ، که برآیند آن نیز نگاهی است منفی ازسوی جامعه به همه این گروه ها، حتی زحمتکشان درستکار وخدمتگذاران آنها که متاسفانه ضرب العمل یکی شدن دوغ و دوشاب را بخاطر میاورد.
من به هیچ برهانی کار این پزشک را زیرنام هیچ شرطی تایید نمیکنم وانرا خلاف صد درصد و کاری غیر انسانی میدانم.اما ازسوی دیگر ماه گذشته باز در خبر ها آمد که دربیمارستان ماسال گیلان، پزشکی مورد حمله قرار گرفت. چند روزپیش نیزدر کمتراز 24 ساعت دو بارچند پزشک و پرستار در بیمارستان چمران سوسنگرد مورد حمله قرار گرفتند. پس موضوع فراتر از "بخیه نیمه کاره"
یا " ریختن و کتک زن کادر پزشکی دربیمارستان" باید باشد. با یک دید بازتر وپژهشگرانه تر باید به بررسی مسایل پیرامونی این موضوع بپردازیم!
ریشه یابی، سبب شناسی یا به عبارت پزشکی: "اتیولژی" این داستان و مانندهای آن نشان میدهد که ممکن است این پزشک خود از رفتار صاحبان شغلهای دیگرخشمگین بوده و به همین علت ناخواسته دست به چنین عملی زده که نباید استدلال درستی باشد. زیرا نمیتوان انسانیت و اخلاق پزشکی را زیرهر موقعیتی فراموش کرد و تلافی ناراحتی مورد یا موارد دیگررا در جایی تازه و برسر بیمار دیگری خالی کرد. یا ممکن است ناپسند بودن شرایط کاری چون زیاد بودن ساعات کار، زیادی شمار بیماران، حقوق ناکافی، کوچکی یا چیدمان نامناسب جایگاه درمانگاه، کم یا زیاد بودن درجه حرارت محیط کار، ناکافی و بی تناسب بودن وسایل کار و مانندهای دیگر سبب این حرکت نامعقول شده باشد. بهر صورت برهان هر چه باشد چنین عملی نباید انجام میگرفت اما مدیران نیز باید و باید بدین نکات کناری توجه کنند.
پزشک نسبت به سایر رشته های دانشگاهی، هم دوران تحصیلی سخت تری را میگذراند و هم چندین سال بیش ازدانش اموختگان دیگرمشغول است. بدین سبب اوچندین سال پیرتر ودیرتر از دیگردانشگاه دیدگان، وارد چرخه زندگی شده وبه کار مشغول میشود. از سوی دیگر مانند همه، همسرو فرزندی دارد و خانه وزندگی میخواهد. نوع کار مشکل است. همیشه باید مطالعه داشته باشد وبا تازه های این دانش آشنا باشد. دریافتی پایان ماه نیز که برای چرخاندن زندکی کافی نیست. مخصوصا با افزایش بهای روزبروزهمه چیز و تورم. اکثرپزشکان نیز درآمد حد اقلی دارند. اتوموبیل های کهنه یادگاران گذشته و سایر نشانه ها برهان خوبی است که بخوبی سطح زندگی انها را نشان دهد. میوه فروش، سوپری و نانوای سر کوچه که ممکن است حتی دبیرستان را نیز تمام نکرده باشد مخصوصا از دوران هشت ساله گذشته نزدیک، تا این زمان زندگی بسیار مرفه تر و درآمد بسیار بالایی دارند و قیمتهایشان را نیز روزانه به میل خودشان افزایش میدهند ورفتارشان نیز نه تنها مودبانه نیست که برخورنده نیز هست. حالا راستی های جمع این نوشته را روی هم بریزید و ببینید برآیند آن درمغز چنین افرادی، پس از گذراندن آن دوران سخت و پرکار و کوششِ دوران فراگیری دانشگاه وخدمتگزاری امروز جامعه چه میگذرد؟ کمینه هرنوع اشتباهی میتواند - والبته نباید - ازاو سر بزند. ازسوی دیگر پزشک هزینه های اساسی زیادی چون کرایه سرسام آور مطب، دکوراسیون، همکاران و پرسنل، برق، گاز، تلفن، آب و مواد مصرفی را دارد که در سالهای اولیه، بیش از دریافتی از بیماران است. اما از همین سال اول مامور مالیات به هر برهان که باشد با چشم بسته و بی توجه به هزینه و درآمد واقعی پزشک، مالیاتی مینویسد که باید پرداخت کند و به وام ها افزوده شود. نوشتن راستین دفتر مالیاتی نیز مورد پذیرش نیست زیرا مامور مالیات وقت صرف آن نمیکند تا نگاهی بدان بیندازد وبا قضاوتی هرچه نا درست یا درست به ضرر یا به نفع پزشک، رقمی را به نام مالیات تعیین نماید. آیا اگر براستی هزینه های او بیشتراز دریافتیهای او بود مامور مالیات چه میکرد؟ او را از مالیات معاف میداشت؟ من چنین چیزی نشنیده ام و ندیده ام. مامورمالیات باید مالیاتی برای او معین کند چون بدانگونه که مشهور است مامور است و معذور، پس باید به فکر جیب دولت باشد وآینده خودش، با همین خوش خدمتی ها. تازه این مالیات تعیین شده نه با کل درآمد سالهایی که دریافتی او از هزینه هایش بیشتر شده میخواند و نه در مقایسه با مشاغل دیگر همخوانی دارد! با این راستی ها برای او بسیار مشکل است که بتواند تنها درشان یک ادم فرهیخته اجتماعی صورت زن و بچه خود را سرخ نگهدارد. در کشورهایی که به بزرگی مشهورند، هزینه دانش اموختن فرزندان، نهاری که با همکاری برای گفتگوی مطب و در خواست معرفی بیمار به اوخورده میشود، هرگونه تبلیغات، شرکت درکنگره ها، بنزین مصرفی و بیش از اینها به گونه جدی از مالیات کسر میگردد. همه اینها و انچه در اینجا فرصت نوشتنش نیست، باید از سوی یک دولت مردمی به دیدگاه گرفته شده و در قانون بیاید؛ به گونه ای که پزشک بتواند کمینه یک زندگی بی دردسر و راحت داشته باشد.
حرف های زشت و زیبای زیادی گفته شده که همه شنیدنی است و هرکدام جایگاه محکم خود را در یک برنامه ریزی بزرگ باید حتما داشته باشد و برای آن، راهکار درست پیدا کرد. از جمله گفته میشود که نظام پزشکی یا پزشکی قانونی در یایان بررسی این گونه حوادث، بیشینه او را ازشغل پزشکی برکنار میدارد، که کافی نیست. میگویند که چنین پزشکی باید برای همیشه و در همه کشور حق دست زدن بکار پزشکی رانداشته باشد! میگویند که برخی پزشکان آزمایش های لابراتواری ورادیولژی و MRI غیر لازمی را دستورمیدهند یا به مطب هایی میفرستند که پورسانتاژ میگیرند! میگویند زدوبند های این چنینی دارند وباز میگویند که برخی رادیولژی ها نیز، هم از بیمه پول میگیرند و هم از بیمار! میگویند مگر بیمارستان دولتی نیز باید پول بگیرد؟ البته گفته میشود که زندگی طبیب نیز باید تامین باشد و نمیتوان سرسری و با تکیه بر "حتما درست میشود" و"هرچه روی پیشانی نوشته، خواهد شد"، به امید آینده بود!
شانسی پیش آمد که در یک کشورغربی از یک پلی کلینیک بسیار منظم، که تمام رشته های پزشکی را داشت، دیداری داشته باشم. این درمانگاه، دولتی است، بدون آنکه بیمار حتی یک شاهی بپردازند. قدم اول اینست که بیمار باید با تلفن وقت بگیرد و سر وقت تعیین شده حضورخود را به سکرتر همان قسمتی که مشکل دارد معرفی نماید و در انتظار بنشیند. در همین زمان انتظار، پرستاری میاید وبا سوالات نام و فامیل و کار و غیره و مشکلات پرشکی که بدان سبب به دیدار دکتر آمده را به صورت پرونده این بیمارتهیه و روی لپ تاپ دکتر که متعلق به درمانگاه است و تنها در اختیار این دکتر میباشد مینویسد. هر دکتری یک لپ تاپ درمانگاهی ولی خاص خود دارد. همه پرسش های خود از بیماررا همراه با پاسخ های او و ساین و سمپتوم های بیمار (علایم و نشانه ها) در این لپ تاپ یادداشت میکند. پس از نوشتن آنچه دیده و فهمیده، در پایان، نظریه و تشخیص نهایی خود را نیز درپرونده لپ تاپی او مینویسد. اگر بخواهد بیمار را مثلا به لابراتوار یا رادیولژی معرفی کند یا نسخه ای بدهد، توضیحات کافی را دراین موارد به بیمار میدهد بدون آنکه برگه ای به او بدهد. کافی است بیمار، خود را به هر یک از سه محل معرفی کند تا کارمندان، از روی کامپیوتر، دستور دکتر را خوانده و اجرا کنند. دارورا نیز داروخانه بنا بردستور دکتر درمانگاه که برروی کمپیوتر به ایشان داده یا درصورت خواست بیمار به داروخانه نزدیک منزل او ایمیل میکند که به او بدهند. این پرونده کامپیوتری، همیشه باز و محفوظ است. اگر این دکتر نیزعوض شود، لاپتاپ و یادداشت های روی آن برای ادامه کار دکتر جدید در اختیار اوقرار میگیرد تا کار پزشکی همچنان ادامه داشته باشد. معاینه، راهکار و تشخیص – احیانا درست یا نادرست – و پی آمد درمانی انجام یافته، همه بر روی این کامپیوتر برای همیشه باقی میماند و بنا به گفته یکی از پزشکان، خود بخود طرز کار پزشک، دانش او، نیاز و اندازه داروهایی که دستور داده، همه و همه ثبت شده و برای دیگران آشکار است . البته همه این کارها، حتی اعمال جراحی که در بیمارستان وابسته ای انجام میشود، همه مجانی است. دقیقا انسان میبیند وحس میکند نظم و دقت کار سکرتر، نرس و دکترها و کارمندان را بر پایه یک برنامه علمی بدون عیب و به آسانی میتوان کنترل هر چیزی را برای بهتر ساختن، از برآیند مطالب آن لپ تاپ ها گرفت. در کشورثروتمند ما، پول هست و فراوان هم هست، بدون آنکه برای بهداشت یا آموزش وپرورش مردم، به اندازه کافی بودجه ای گذاشته شده باشد. درمقابل در همین بودجه دیگر ارقامی را خواهیم یافت که به مواردی کاملا بیمورد و بیهوده وناکارآمد، آنهم بیش ازاندازه ای که لازم باشد تخصیص یافته است.
واقعا چرا بیمارستان های دولتی باید ازبیماران پول بگیرند؟ چرا نباید یک برنامه کامپیوتری پیشرفته و کلان – مانند آنچه برای پلیس و اداره دارایی تهیه شده - برای بیمارستانها وجود داشته باشد تا بتوان کلیه اعمال هر بیمارستانی را برای خود بیمارستان زیر نظر داشت و با درمان بخشی مفید، کوشش پرسنل، کنترل هزینه ها ومصرف دارو، مخصوصا در نظر داشتن کیفیت درمان، از دیدگاه علم پزشکی بتوان سطح درمان را با کمترین هزینه ممکن و مجانی برای همه هموطنان بکار گرفت. جالب اینجاست که در میان بودجه ناکافی دولت ها، آنچه برای بهداشت و درمان خانواده در نظر گرفته شده، نسبت به ردیف های دیگر بودجه، قابل قیاس نبوده و کمترین است.