شما این ایمیل را به خاطر اشتراک در ماهنامه ایردن دریافت کردید.
آیا ظاهر ماهنامه به هم ریخته است؟ لطفا نسخه آنلاین را مشاهده نمایید.
مایل به دریافت این ماهنامه نیستید؟ درخواست قطع اشتراک دهید.
یک بار به جای پویا
"ننوشتند" باید می نوشتم "ننوشتم"، حتا سرمشق بد هم ننوشتم. اگرهمکاران عزیز جوانم اجازه می دادند می نوشتم "ننوشتیم". چهل سال پیش، با کم و زیادش، مردی به نام دکترلوتر کینگ، با پوستی تیره و دلی روشن گفت که: "من رویایی دارم" چهل سال مردمان آن دیار برای تحقق رویای آن مرد تیره پوست کوشیدند. چهل ماه قبل، با کم یا بیشش، مردی تیره پوست، رویای آن مرد را به حقیقت مبدل کرد و با رای سیاه و سپید مردم رییس جمهور کشوری شد که نمی بایست می شد! چهارسال قبل، نوروز1386 مردی در "خبرنامه ایردن" نوشت: "ایران و ایرانی پیشینه ای غنی و پُربار دارد...گزارشات و آمارها تاسف انگیز است، انتهای این راه که ما می رویم، به کژراهستان است..." نِق نزد و نگفت که فقط گفته باشد! نوشت. "ما(نه "من" بلکه ما) معتقدیم که جهان محدود به حفره دهان نیست، درهرحوزه ای می توان جهانی اندیشید و منطقه ای عمل کرد. با امکانات انترنتی می توان جهانی و گسترده تر دید، اندیشید و کنش و واکنش مناسب نشان داد..." به آنچه گفت عمل کرد، افسوس که "پویا"،این مرد عمل، قلم و قَدَم را نمی شناسم، تا کتفش را ببوسم که زمانِ دست بوسی دیر وقتی است سپری شده است.
چه غمی بردلم و چه اندوهی برجانم نشست وقتی چهار سال بعد، همین تیرماه گذشته، در خبرنامه اش خواندم:" تابستان و تیرماه هم دارد می رود ولی هنوز داغی بردل های "ما" هست..." دنبال داغ، به معنای جای سوخته با آهن تفته یا آتش گداخته، لازم نبود بگردم. خودم نمونه و مثال زنده این سوزندگی وداغ برجان گذاشتن بودم. دراین چهار سال که "پویا" و هم کاران پوینده اش پوییدند و از وقت و مال صرف کردند من چه کردم؟ قدمی یا قلمی، که رایگان است، برداشتم تا خطی بنویسم که سپاستان فراوان که بار حرمت و آبروی حرفه ای ما دندان پزشگان محبوس در تن و تن پوش را بر دوش توانای خودتان حمل کردید به مقصد رسانیدید؟ بسی افسوس و خجل از این عمر گرانمایه که بگذشت! بیت دومش را نمی نویسم که روانشناسی جامعه ما و اشخاص چون من است! دوستان خوب سایت گردانم غفلتم را بر من ببخشایید. می دانم که جوانان جوانی می کنند و آینده سازی مجالشان نمی دهد، ولی نمی دانم، من هشتاد و چند ساله چرا ساکت تا کنون بی قدم وقلم و خاصیت نشستم؟ خبرنامه این ماه با من.آخرین خبر:
"ما هم چنان، دوره می کنیم شب را روز را، و هنوز را ..."
امیر اسماعیل سندوزی
سان دیاگو، کالیفرنیا، امریکا
مردادماه ۱۳۹۰
در حال بارگذاری برای پخش
در حال بارگذاری برای پخش
سخنی در پاورقی
این ماه، یک «امیر»ِ«پویا» آغازگر ماهنامه ماه است! هم او که عاشقانه می جستیمش ولی هشدارمان می دادند که سرطان دارد و افتاده و برخی نیز گفته بودند که از دنیا رخت بربسته است!! او را زنده تر، شاداب تر و سالم تر از خود و همه آنها که می شناسیم یافتیم! عجب آن که در دهه های اخیر هیچ مرجعی خبری از او نداده بود! نه در خبرها و نه مجامع و نه مجالس! ایشان در اوج استغنا و بی نیازی است و دهنده... اما ما از او چه برای انبان خالی خود گردآورده ایم؟ امیر اسماعیل سندوزی، مرد عرصه دندان پزشکی، هنر نقاشی، مجسمه سازی، برنامه ریزی، نویسندگی و بسیاری خصائل انسانی که مارا به سکوت امر کرده است (ایشان کتباً از ما خواسته به هیچ صفتی چون دکتر، عارف، هنرمند، وارسته، دیگرخواه، استاد و... او را نخوانیم و لذا ناچار همه را حذف کردیم). او بیش از ده سال است مطب نمونه خود در یکی از بهترین نقاط تهران را با تجهیزات کامل، بلکه با همه آثار هنریش که حاصل سال ها زحمت، همت و هنرمندیش محسوب می شد، شامل ده ها مجسمه، نقاشی و مدارک فراوان، طی دست نوشته ای به مردم هموطنش اهدا کرد.
مجموعه های صنفی و علمی و بزرگان حرفه آن قدر گرفتار کار خویش بودند که او ناچار به جای اعتماد به انجمن دندان پزشکی، شهرداری را معتمد ترین سازمان تشخیص داد. نیک می دانست که همان ایام چگونه مدارک مهم بایگانی انجمن، به دست مدیرانی تازه به دوران رسیده سوخت و هج کس دم بر نیاورد! همه دارایی خود را به شهرداری داد و رفت... و پشت سرش را هم نگاه نگرد. آخر هیچ کس پشت سرش آبی بر زمین نپاشیده بود و منتظری نداشت!
او روزی یکی از مدیران موفق عرصه علمی و صنفی ایران بود. یکی از بنیانگذاران و رئیس دانشکده دندان پزشکی مشهد، مدیریت جامعه دندان پزشکی خراسان، پژوهشگر موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی و... با همه این ها، هیچ وفت از او یاد نکردند! اما مگر او از یاد رفتنی است؟!
نقداً بخش ویژه ایشان و موره سندوزی را در این آدرس ببینید و از آثار جاودانش لذت ببرید.
چه کسی می داند که پس از هجرت او، چه بر سر مطبش آمد و چگونه خبر مرگ خود را در نامه ای که دوستی نوشته بود دید. با تلاش فراوان، شورای شهر و شهرداری تهران را وادار کرد تا محل مطب را از فردی که به نام اجاره آن را اشغال کرده بود پس بگیرند و موزه را دایر کنند و باز خود کسی را فرستاد تا آثار شکسته اش را ترمیم نمودند! و آن مستأجر بی انصاف همه تجهیزات را با خود برد، بی هیچ توضیح و جبرانی!!
بگذارید این شماره خبرنامه مقدمه ای باشد بر معرفی او تا در شماره آتی از زبان خود ایشان حرف هایی بشنویم که هرگز در جمع ما معمول نیست.
يكي از مسائل مهم در مبحث پزشكي، بحث تخلفات و جرايم پزشكي است. شكي نيست كه ميان پزشك و بيمار يك رابطه حقوقي وجود دارد. بطور طبيعي معمولاً بيمار به پزشك اعتماد مي كند و پزشك هم سعي دارد به نحو احسن اين مهم را انجام دهد. ولي هميشه اين مطلوب حاصل نمي شود...
طبق آخرین تحقیقات علمی پس از کشیدن دندان طی 2 ماه حدود 50 درصد از لثه به عنوان بافت نرم و استخوان فک به عنوان بافت سخت تحلیل می رود که این امر اشکالات مهمی را برای کاشت ایمپلنت ایجاد می کند...
شبکه های اجتماعی خیلی زود تر از آنچه می شد تصور کرد، جایی بسیار جدی در فضای مجازی برای خود باز کردند. برخی معتقدند گسترش فناوری اطلاعات و تکنولوژی به شکلی بشر را به سمت تنهایی بی دغدغه برد و انسان قرن 21 به شکلی ناخودآگاه کار، تفریح و حتی تنهایی خود را در اینترنت و فضای جدید جامعه اطلاعاتی معنا کرد....
دهان در برخي از نوشته ها، آينه سلامت بدن معرفي مي شود. اين سخن اغراق نيست، چراكه هم ناراحتي هاي عمومي بدن مي توانند در ناحيه دهان داراي تظاهراتي باشند و هم ناراحتي هاي بافت هاي دهاني مي توانند در سلامتي و عملكرد ساير اعضاي بدن تاثيرگذار باشند. ضايعاتي كه در محيط دهان ديده مي شوند، همگي يكسان نبوده و نياز هاي درماني و پيشگيري آنها نيز متفاوت است...
در وب فارسي به سبب حضور كمتر دانشگاهيان و افراد متخصص، ميزان تكيه كاربران عام اينترنت در زمينه پزشكي به وب، کم است. شبكه هاي اجتماعي، صرفا مكاني براي وقت گذراني يا جايي كه همواره با ترس از تهاجم غربي ها، بايد با شك و ترديد و واهمه به آن نگريست، نيستند. آنها جايي براي هم فكري، تبادل اطلاعات و تسلي هم هستند و غالبا آدم در موارد بحراني مي تواند از كمك هاي افرادي در آن بهره مند شود كه اصلا فكرش را نمي تواند بكند...
يکي از مهمترين دلايل تغيير رنگ دندان پوسيدگي است. پوسيدگي، فرآيندي است که در طي آن بر اثر متابوليسم ميکروبها روي برخي مواد قندي، اسيدهايي توليد ميشود که املاح معدني و سپس بافت آلي نسج دندان را تخريب ميكند و نسج طبيعي و سخت دندان به بافتي نرم و ضعيف تبديل ميشود بهطوري که ممکن است با يک فشار اندك و جويدن معمول، دندان شکسته و در آن حفره ايجاد شود...
"دکتر داتیس" داستان دندان پزشک جوانی است که بعد از گذراندن دوران سربازی در شمال ایران، منطقهای در حاشیهی تهران را برای افتتاح مطب برمیگزیند. او باید مطبی کهنه را دوباره سرپا کند. داستان مذکور تقریبا به همان ترتیبی که نوشته میشود ماهانه در سایت ایردن قرار میگیرد...
لطفاً این خبرنامه را برای حرفه ای های دندان پزشکی که می شناسید ارسال بفرمایید
Please feel free to share this Newsletter with all DENTAL PROFESSIONALS whom you know