![]() سه همکلاسی، سه یار، سه رئیس دانشکده(دکتر خامسی رییس دانشکده اصفهان | دکتر سندوزی مشهد | دکتر اسماعیل یزدی تهران)
|
||||
Dr.Amir Esmaeil Sondouzi
Dr. Amir-Esmaeil Sondouzi (83) is a dentist, sculptor, poet and writer. He dedicated his office, all his dentistry instruments, his personal library along with 180 artworks including paintings, drawings and sculptures to the Tehran Municipality in 1998. His office was later converted into the Sondouzi Museum. |
||||
![]() |
|
|||
"من، همان سالی که دکتر فلمینگ انگلیسی آنتی بیوتیک را کشف و جان میلیون ها انسان را نجات داد به دنیا آمدم. بعد از دو دختر، خواهران بزرگترم، دو پسر سفید و درشت به دنیا آمدند، پشت سرهم به فاصله یکسال و اندی فانی را نپذیرفتند و به جهان باقی گریختند! من تیره پوست و موشکی لاغر و مردنی که به دنیا آمدم! همه می گفتند که ماندنی نیستم ولی ماندم. همه سه پسر را پدرم، اسماعیل نام نهاد. چه اصراری داشت نمی دانم. هیچ وقت هم نگفت. اما مادرم مرا تقی به دلیل باورهای مذهبی اش، مادر بزرگم جواد، به یاد تنها پسری که داشت و خودکشی کرد و دوست جان جانی ارمنی مادرم مادام ایوان که پسرش آرمین را از دست داده بود "آمین" که "ر" ی آن را تلفظ نمی کرد، نامید که شد پیشوند اسماعیل و دوستانم تا همین ده بیست سال پیش که زنده بودند "امیر" صدایم می کردند. مشهدی ها، بعد ها که دکتر شدم و رفتم مشهد دین دوران کودکیم را ادا کنم وقتی من حضور نداشتم و در غیبتم می خواستند مرا بنامند "دکتر امیر اسماعیل خان" می گفتند که نوعی صمیمیت بود و فرار از تلفظ فامیلم سندوزی که برایشان نامأنوس بود. کلاس اول ابتدایی رادر مدرسه مختلط هفده دی آغاز کردم. وقتی قرار بود بروم کلاس دوم گریه ام گرفت، نمی خواستم از معلم و شاگردان کلاس که غالباً دختران بزرگتر از خودم و از مهاجرین به ایران آمده روسیه بودند، جدا شوم. تا شهریور بیست، پس از رفتن رضاشاه پهلوی ما به اجبار در مشهد ماندیم. پس از آن به نزد بستگان مادریم به تهران آمدیم. پدر هیچ قوم و خویشی نداشت، خودش بود و مهر فراوانش به تربیت، چهار فرزند، بدون تمایز و برتری پسر بر دختر که پدرم سخت حرمت انسانی انسان ها را، به پاس بی حرمتی به کس و کارش از طرف نظام سلطانی، نگه می داشت. مخصوصاً مادرم که همه کس او بود. مردی، در آن زمان، ایران رابه اجبار، دور زده و با سواد بود که بسیار می خواند. کارش همین بود! جوانیم با حمله متفقین بر علیه نازیها به ایران و آشوب های سیاسی و رشد و ایدئولوژی برتر آن زمان، مارکیست کمونیزم و کاپیتالیزم همراه بود. حزب توده قبله گاه کمونیست ها و روشنفکران روز و کاپیتالیزم یا سرمایه داری قبله گاه نظام حکومتی و "مردم" مانند اکنون، مورد نظر و توجه نبودند! به راهنمایی پدرم، همه جا رفتم و رفتیم و همه نشریات و کتب را خواندیم و خواندم ولی متن به عضویت و قید و بند ایدئولوژی ندارم. " "امیر اسماعیل" علاوه بر سیر و سیاحت دنیای کودکی اش، تحت مراقبت و تربیت پدر بود. نوجوانی و جوانی خود را در تهران گذرانید و از دانشگاه تهران، دانشکده دندانپزشکی، دکترایش را گرفت. از همان روز که عنوان "دکتر" در مقابل نامش قرار گرفت، احساس مسؤولیت را به شیوه یاد گرفته از پدر، با عشق و صداقت در آمیخت و سعی کرد تا در هر کجا و هر مقامی بنا بر آموخته کودکیش، خود را مدیون مردم و جامعه ای که به او امکانات تحصیلی بخشیده بداند. برای مشاهده موزه آثار دکتر، روی تصویر زیر کلیک کنید
تهران، میدان آرژانتین، خیابان احمد قصیر (بخارست )، خیابان دوازدهم، شماره 2
موزه دکتر سندوزی تلفن : 88514122 – 88527041 و برای مشاهده فیلمی از آثار نقاشی ایشان اینجا کلیک بفرماییداما، دنیای پزشکی ضمن ارج و مقام خدمتی اش برای او "محیطی مسدود و محدود" بود. خودش به ادبیات و رشته های ادبی، مخصوصاً حقوق علاقه داشت. پدرش می خواست او را از نیاز به دولت مصون بدارد. ناچار به توصیه پدر به مطب داری رسید. در اولین امکان برای گسترش محیط کاریش به کادر آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد پیوست، محیطی بازتر، گسترده تر و امکاناتی وسیع تر. در همان اوان انتقالش به دانشگاه، مجذوب نسل جوان شد و سالی نگذشت که سرپرست و مسؤول برنامه های فوق تحصیلی سازمان دانشجویان مشهد گردید. در این گسترده جو، با تئاتر، شعر، موسیقی و از همه بالاتر هنرهای تجسمی آشناتر و ناگزیر از مطالعه و فراگیری شد. در اولین فراغت و رفاهی که بدست آورد به نقاشی پرداخت و به سرعت به حجم و مجسمه سازی رسید، به نحوی که مطبش محلی شد برای نمایش آثاری که خود خلق کرده بود. در جایی می نویسد "هرچه کشیدم یا ساختم را به جان کشیدم و ساختم، هرگز به نمایش برای فروش نگذاشتم. خودم شدم جمع کننده آثار ناچیز خودم که برایم عزیز بودند."
امیر اسماعیل سندوزی مرداد1390, Dr.Sondouzi, Aug2011
![]() |
||||
![]() |
||||
متن پیاده شده مصاحبه را در بخش مربوط به دانشکده دندان پزشکی مشهد بخوانید
|
||||
ارسال پیام:
|
||||
" دکتر سندوزی " درباره آنچه کرده است می گوید: "... منظری را که در نظر دارم به من حکم می کند که در قید نامی که بماند با نماند، نمانم. به همین دلیل آن هنگامی که تصمیم ام پیوستن به حضرتش بود بدین کار خرد اقدام کردم، فقط برای ادای دینی که از مردم بر دل و جانم – نه بر گردنم – احساس می کردم بود نه نام. اگر آن محل را با وسائلش و آثارم می فروختم پولش را به کجا می بایستی می بردم؟ در حالی که با مکان همگانی شدنش به اهداف انسانی ام جامه عمل می پوشانیدم: اول این که این محل بر خلاف سندش، از آن من نبود. خشت خشت آنرا مردم به من دادند، به من سپردند تا من آن را روی هم بگذارم، روی هم گذاریش با من بود. حال که وقت رفتن است "مال مردم" مال خودشان. دوم: وقتی جوانانی که به تماشا می آیند ببینند که: وجدان حرفه ای داشتن سازنده و سودآور است، اقبال مردمی نعمتی بی کران و تمام ناشدنی و سازنده است. که می توان دندانپزشکی صادق و ساده بود و گوشه چشمی هم هر چند ابتدائی و ناچیز به هنر داشت. سوم، که انسان موجودی خلاق و چند بعدیست. از ابعاد دیگر وجودمان که حضرتش بما بخشیده غافل نمانیم که کفر نعمت است و... " آقای دکتر جواد مجابی: از هنرمندان و ادبای کشورمان درباره " دکتر سندوزی " نوشته اند "... " سندوزی " آزادانه کار می کند، با تنوع بسیار و شیوه های بداهه پردازی و دلخواه. چرا که " او " خود را در قالب شناخته شده و رایج یک "هنرمند" محدود نمی کند، بلکه خود را به صورت انسانی تصور می کند که آزادانه و عاشقانه به تجربه های حسی خود مجال تجلی می دهد و این بسیار زیباست. حسن فرهنگی خلاصه تحصیلات و مشاغل: 1314- دبستان هفده دی مشهد 1320- دبیرستان ادیب تهران 1321- دبیرستان ادیب 1326- دبیرستان فیروز بهرام 1328- دانشگاه تهران، دانشکده دندان پزشکی 1333- فراغت از تحصیل و آغاز به کار در اداره بهداری استان خراسان 1336- اسیستان بیماری های دهان دانشکده پزشکی دانشگاه فردوسی 1338- مسئول امور فوق برنامه و برنامه های هنری سازمان دانشجویان دانشگاه فردوسی 1340- موسس دانشکده دندان پزشکی و سردبیر دانشکده 1345- عضو شورای عالی دانشگاه فردوسی و مسئول جامعه دندان پزشکان خراسان 1346- سفر مطالعاتی به لندن 1348- سفر مطالعاتی برای دوره پست گراجوئیشن در اندودنتیکس 1350- بازگشت به ایران و رئیس دانشکده دندان پزشکی دانشگاه فردوسی 1352- انتقال به تهران و اشتغال در موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و اموزشی وابسته به وزارت علوم و آموزش عالی به عنوان "پژوهشگر" 1353- رئیس مرکز برنامه ریزی آموزش عالی، موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی 1354- سفر به خاور نزدیک، شمال و شمال شرق آفریقا و برخی از کشورهای تحت نظارت سازمان بهداشت جهانی WHO و ارائه طرح تغییر آموزش پزشکی ایران به سازمان بهداشت جهانی، مرکز اسکندریه 1355- سفر مطالعاتی برای مطالعه و اخذ فوق لیسانس در بنیان اجتماعی–فلسفی آموزش و پرورش در سال 1358- بازگشت به ایران، باز نشسته شدن و دوباره آغاز به کارکردن و مطب داری در تهران 1377- سفر اجباری به آمریکا، تاکنون تالیفات: 1- مقدمه ای بر دندانپزشکی عملی " کتاب دانشگاه فردوسی 2- یادداشت هایی پیرامون " اندودنتیکس " کتاب دانشگاه مشهد 3- "طرح تغییر نظام آموزش پزشکی ایران " کار تیمی موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی 4- طرح " خودارزیابی دانشجویان " کار تیمی دانشگاه USC طرح مصوبه کنگره آمریکا 5- "مرد راه و سفر" داستان های کوتاه، منتظر اجازه پخش در وزارت ارشاد اسلامی 6- "مرزهای مبهم احساس" چاپ و انتشار، 399 صفحه- آمریکا 1389 7- "وقتی چراغ ها ناگهان خاموش می شوند" زیر چاپ 1390، 360 صفحه 8- "سرشت سرنوشتم" من در هدف های متفاوتی زیسته ام. اتوبیوگرافی 620 صفحه، آماده چاپ |
||||
![]()
عکس از: پری سیما اقبال Parisima Eqbal - San Diego
|
||||
Dr.Amir Esmaeil Sondouzi, August 2011, USA
امیر اسماعیل سندوزی, مرداد 1390 امریکا
|
||||
![]() ![]() |